29 اسفند
فرشته من! الان که دارم برات می نویسم. ساعت 4:30 صبح 29 اسفند 89 است. فردا همین موقع صبح سال 90 است و من دو روزه که دوباره مریض شدم الان هم از شدت تب از خواب پریدم حسابی سرما خوردم. باورت میشه منو بابایی فردا هم باید کار کنیم حتی زمان تحویل سال هم سر کار هستیم. بعدش 2 روز استراحت می کنیم دوباره می ریم شیراز اونجا هم باید کار کنیم. این هم از تعطیلات بابایی و مامانی! هوا دیگه روشن شده و من می تونم برج میلاد رو ببینم! یه لیوان شیر گرم کردم و دارم می خورم تا بتونم قرص برای سر درد و تبم بخورم حسابی این آخر سالی بد شانسی آوردم! ...
نویسنده :
Ava
6:23