All about my Baby

29 اسفند

فرشته من! الان که دارم برات می نویسم. ساعت 4:30 صبح 29 اسفند 89 است. فردا همین موقع صبح سال 90 است و من دو روزه که دوباره مریض شدم الان هم از شدت تب از خواب پریدم حسابی سرما خوردم. باورت میشه منو بابایی فردا هم باید کار کنیم حتی زمان تحویل سال  هم سر کار هستیم. بعدش 2 روز استراحت می کنیم دوباره می ریم شیراز اونجا هم باید کار کنیم. این هم از تعطیلات بابایی و مامانی! هوا دیگه روشن شده و من می تونم برج میلاد رو ببینم! یه لیوان شیر گرم کردم و دارم می خورم تا بتونم قرص برای سر درد و تبم بخورم حسابی این آخر سالی بد شانسی آوردم! ...
29 اسفند 1389

سال نو

سال نو مبارک!     فرشته من، سال دیگه با هم سال نو رو جشن می گیریم!     ...
28 اسفند 1389

خبر تازه!

فرشته مامان ، من و بابایی دوباره داریم می ریم کانادا انشاا.. تو اونجا بدنیا می آی! ...
23 اسفند 1389

درباره بابات!

گلم می خوام یه خبر خوب بهت بدم! می خوام برات از بابات بگم! بهت مژده بدم که تو بهترین پدر دنیا رو داری و من هم بهترین همسر دنیا رو دارم عزیزم یه مرد مهربون و عاشق! ...
23 اسفند 1389

مهربانم!

الهي! تن خسته و رنجورم را به نسيم نوازش دستانت مي سپارم تا بنوازي اش كه بسيار درهم شكسته از توفان هاي سخت و مهيب روزگاران است. روح و جانِ بي تابم را پيوند مي دهم به بي كرانگي وجودت، تا آرامش كني در سايه سار مهرباني ات. خداي من! دستان بي چيزم را فراز آورده ام به سويِ بي نهايتِ كرمت تا دريابي اش و سرشارش كني ازجود و رحمتت. كوير دلم را قرار داده ام زير آسمان عطوفتت، تا شبنمي از زلالِ عشق بر آن بنشاني. مهربانم! پُرم از هواي با تو بودن و حس قطره اي را دارم كه آرزويش رسيدن به درياست   ...
23 اسفند 1389

توصیه برای خواب کودک

  برخی از توصیه‌ها برای کاهش خطر SIDS  اینها هستد:     *  همیشه نوزاد را به پشت بخوابانید.     *  نوزاد باید روی سطح سفت خوابانده شود، مانند تشک گهواره و تنها یک ملحفه به اندازه او روی بدنش انداخته شود. درون گهواره نباید بالشت، پتو، تخته پوست، لحاف داشته باشد. ...
23 اسفند 1389

مادر

كودكي كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد: مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد، اما من به اين كوچكي وبدون هيچ كمكي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: در ميان تعداد بسياري از فرشتگان،من يكي را براي تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداري خواهد كرد اما كودك هنوزاطمينان نداشت كه مي خواهد برود يا نه،گفت : اما اينجا در بهشت، من هيچ كاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اين ها براي شادي من كافي هستند. خداوند لبخند زد: فرشته تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهي كرد و شاد خواهي بود كودك ادامه داد: من چگونه مي توانم بفهمم مردم چه ميگويند وقتي زبان آنها را نمي دانم؟.....
23 اسفند 1389
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به All about my Baby می باشد